حرف نخست: چند روزی است که میخواهم در این باره بنویسم، اما دستم به قلم نمیرود. خواهران و برادران ما در نوار غزه روزهایی سخت را میگذرانند و ما در آسایش و رفاه کامل به امور روزمره مشغولیم و گاه ناشکری هم میکنیم. ای کاش اجازه داشتیم در کنار برادرمان حاضر و در سختیها و بذل جان با ایشان شریک شویم!
هالوکاست در غزه: محاصرهی غزه، قطع منابع انرژی و رقم زدن مرگ تدریجی برای زنان و کودکان و همهی ساکنان مظلوم و مسلمان غزه، حاکی از این است که تروریزم دولتی امریکا با رها کردن مهار سگ دست آموز خود (رژیم صهیونیستی) به نسل کشی روی آورده است و لکهی ننگ دیگری بر پیشانی چرکین خود حک کرده است؛ غافل از اینکه نظام آفرینش به گونهای برپا شده است که جانیان در آن دیرنمیپایند و عمر ظلم و ستم کوتاه است.
چهرهی وهابیت: اسلام امریکایی را میتوان اکنون در سرزمین وحی دید. امریکا و انگلستان با این گمان که انحراف عربستان به استحالهی اسلام ناب محمدی(صلّ الله علیه و اله و سلّم) میانجامد، مذهبی جعلی با نام وهابیت را در سرزمین ظهور اسلام نفوذ داد. استکبار نمیداند که نور خدا فانی نمیشود. وهابیون، مسلمانان واقعی را دشمن دین معرفی میکنند و با دروغ و تهمت سعی دارند مسلمانان راستین را منحرف بخوانند. پس عجیب نیست که بزرگان وهابیت شانه به شانهی نفر اول ظلم و ترور و جنایتهای ضد بشری (یعنی جورج بوش) برقصند و چشمان دروغگویشان را به روی کشتار مردم مظلوم، مسلمان و بیدفاع فلسطین ببندند! افتخار ما به عنوان شیعهی راستین رسول الله(صلّ الله علیه و اله و سلّم) این است که حاضریم برای اعتلای کلمهی توحید در کنار برادران اهل سنّت فلسطینیمان به شهادت برسیم، اما سردمداران مذهبی که مزار فرزندان پیامبر خدا را – العیاض بالله – با ویرانه برابر میداند و مذهبی که بوسیدن حجرالاسود را در حالی کفر میداند که استلام حجر سنت است، عجیب نیست که کشتار مسلمانان مظلوم فلسطین نگرانشان نکند و دو روز سلطنت دنیا را به عمر جاودان در آخرت بفروشند!
حکام عربی: اکنون وقت آن رسیده که حکام مسلمان عربی، مسلمانیشان را ثابت کنند و به جای خوش رقصی برای بوزینهای چون جورج بوش، به دفاع واقعی و عملی از مسلمانان مظلوم فلسطین بپردازند و به یاد داشته باشند که تاج و تخت ماندنی نیست و کسی رستگار است که امکانات دنیا را برای تحصیل آخرت هزینه کند.
آدمکش در رأس: دروغ بزرگ معاصر «سازمان ملل، سازمان حقوق بشر و شورای امنیت» است! این چه حقوق بشری است که بشریت در پیش چشمانش به مسلخ میرود و این چه شورای امنیتی است که متهم اصلی، قطعنامههای آن را باطل میکند؟ وقت آن رسیده است که ملتهای آزاده در صدد ایجاد سازمان قدرتمندی باشند که سازمان ملل و شورای امنیت دروغین فعلی را به سرجایش بنشاند.
و الله معنا: مصاحبهای با یکی از فلسطینیان ساکن در نوار غزه پخش میشد که یک برادر فلسطینی پس از تشریح مجموعهی نابسامانیها و جنایات رژیم صهیونیستی، در پایان گفت که ما نمیترسیم و اضافه کرد:«و الله معنا». ملتی که چنین میاندیشد شکست ناپذیر است!
پیروزی با رمز یا حسین: امریکا و رژیم صهیونیستی حتماً به یاد دارند که در گذشتهای نه چندان دور، رژیم طاغوت در ایران، به ظاهر آن همه قدرتمند بود که ارباب او (امریکای جنایت پیشه) به خواب هم نمیدید که روز افول قدرت شاه خائن را ببینید. اما تاریخ ورق خورد و جهانیان دیدند حاج آقا روح اللهِ بدون عِدّه و عُدّه، با اقتدا به مکتب حسین بن علی (علیهما السلام) در مقابل طاغوت ایستاد و با انفاس قدسی او موج بیداری ملت ایران روز به روز خروشانتر شد، تا اینکه در بهمن 1357 بار دیگر قدرت ذاتی و همیشگی فرهنگ حسینی جلوهگر شد. بعد از اعلام آخرین حکومت نظامی و قصد بختیار معدوم، برای یک کشتار بیسابقه، حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه) بدون اینکه حکم جهاد بدهند، فقط به مردم گفتند که به خیابانها بریزند؛ مردم مسلمان و شهادت طلب ایران با فریاد یا حسین به خیابانها ریختند و رژیم طاغوت سرنگون گردید. حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه) پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز همواره بر زنده نگه داشتن یاد و نام حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) تأکید داشتند و میفرمودند:«ما هر چه داریم از این محرم است.» اکنون نیز برادران مسلمان ما در غزه میدانند که رمز پیروزی فقط در خدا باوری و آمادگی برای شهادت است، چرا که شیطان برای مقابله با ملتی که از مرگ نمیهراسد، حربهای ندارد!
وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد: رژیم صهیونیستی این روزها مست از پیروزی بر مردم محروم و دست خالی غزه است و به نظر اینگونه میرسد که کسی جلودار ددمنشیها و قتل و ترورهای لجام گسیختهاش نیست، اما صهیونیستها به این فکر نکردهاند که اگر وقتش فرا برسد و اگر لازم باشد، و اگر رهبرمان اشاره به جهاد فرمایند، ابتدا سیل موشکهای حزب الله بر سر اسرائیل وحشی باریدن میگیرد و سپس سیل بسیجیان ایران و جهان به طرفش سرازیر خواهد شد. قدرت جنگی کشورهای مسلمان، آن روز چشم جهانیان را خیره خواهد ساخت و در آن روز رژیم صهیونیستی یک هفته هم دوام نخواهد آورد و برای امریکا کوتاه آمدن در برابر اسلام راحتتر از حفظ رژیم صهیونیستی خواهد بود و امریکا ثابت کرده که برای بقای خود دست به هر کاری خواهد زد.
مولایمان چه حالی دارند؟ نمیدانم این روزها بر آقا و مولایمان، حضرت حجت بن الحسن العسکری (عجلّ الله تعالی فرجه الشّریف) چه میگذرد؟! شاید قلب آقا این روزها جریحهدار است. خدایا به قلب مبارک و نازنین حضرت مهدی (علیه السلام) قسمت میدهیم که اسلام و مسلمین را پیروز گردانی و کفار و منافقین - و صهیونیستها را به خصوص - به خاک مذلت بنشانی. خدایا قلب مهربان فرزند فاطمه (سلام الله علیهما) را به پیروزی مسلمین و نابودی متجاوزین شاد فرما!
دفتر هنر و ادبیات ایثار، حدود 8 سال پیش، یکی از سفرهای جنوب را به خواهران نویسنده اختصاص داد. خواهرانی که یا داستانشان در جشنواره برگزیده شده بود و یا در جلسات نقد، حضوری پویا داشتند. این جانب یکی از خادمین سفر بودم. اگر چه این سفرنامه به صورت کامل - در وقتش - در کیهان به چاپ رسید، اما به گمانم بریدهای از آن، اینک قابل عرضه باشد. [لینک مرتبط]
جمعه 23/2/79
مقصد اتوبوس طلائیه است و خورشید، پاک و روشن بر اتوبوس میتابد. فردای شلمچه باید هم آفتابی باشد! صبحانه به موقع نرسیده است و به ناچار حرکت کردهایم و در پمپ بنزین دقایقی طولانی را به انتظار تعویض شیفت و و بارگیری گازوئیل متوقف میشویم. حال ما حال آوارگان کوی حسین(ع) است و ترتیب برنامهها از تدبیر ما خارج است. ساعت 10 صبح زیر تیغ آفتاب به سه راهی شهادت میرسیم: موقعیت حضرت ابوالفضل العباس(س) ؛ قرارگاه عملیاتی جست و جوی مفقودین.
تلفنهای همراه گواهی میدهند که ارتباط طلائیه با دنیای روزمرگیها به کلی قطع است و از سه راهی شهادت دروازهای به جهان غیب باز شده است تا زائران به فراخور ظرفشان اطمینان قلب تحصیل کنند.
در حسینیهی طلائیه(1) و در جوار شهدای «نشان در بینشانی یافته» حضور شهیدانمان آن همه مسلّم است که یاران یک صدا ندای «کجایید ای شهیدان خدایی» را سرمیدهند. حسن گروسی با یاد ثامن الحجج(ع) از غربت شهدا میگوید، اما حق این است که آنها از غربت دنیای خاکی رستهاند و در جوار قرب الهی مقام گرفتهاند و ما را با یک دنیا دلتنگی در غربت خاک رها کردهاند.
همراهان تجدید قوایی میکنند و سپس پای پرهنه را بر خاک مقدّس طلائیه میگذاریم و به طرف دژ خیبر میرویم. ریگها و خاک تفتیدهی طلائیه مأمور آزمودن صبر ما گشتهاند. ای ریگهای سه راه شهادت! کف پاهای ما را بسوزانید و روز ظهور رازها شهادت دهید که این جمع حرمت خون شهدا را پاس داشتهاند.
و شگفتا شیطان که قدم به قدم به همراه ماست و در مسیرمان دامهایی به وسعت عقل معاش گسترده است و مگر نه اینکه او سوگند یاد کرده است تا مردمان را به تلألوءِ سراب دنیا اغوا کند، «الّا عبادک منهم المخلصین(2)» ؟! چنین است؛ پس بگو «لا حول و لا قوة الّا بالله» و بکوش در زمرهی مردانی مقام گیری که «هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و پرداختن زکات غافل نمیسازد و از روزی که دل و دیدهها در آن روز حیران و مضطرب است، ترسان و هراسان اند.» «رجالٌ لا تلهیهم تجارةٌ و لا بیعٌ عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة یخافون یوماً تتقلّب فیه القلوب و الابصار»(3).
به دژ خیبر میرسیم. ... نشانههای کربلا در این سرزمین آن همه بارز بوده و هست که چشم عقل نیز از آن بیبهره نمیماند: علمدار این میدان، حاج حسین خرازی، که دستش را فدای مولای خویش کرده است، شب هنگام، پیش از آغاز عملیات، نیروها را گرد آورده است و به همه وعدهی شهادت داده است و در ماندن و بازگشتن آنها را مخیّر کرده است.
یاران امام(ع) در این سرزمین، با لب تشنه و در نزدیکی آب، تا آخرین رمق در برابر دشمن ایستادند و بدنهای قطعه قطعه و بیکفنشان زیر آفتاب سوزان ماند و این دیار اکنون زیارتگاه عاشقان کربلاست. «السلام علی الاجساد العاریات، السلام علی الجسوم الشاحبات، السلام علی الدماء السائلات، السلام علی الأعضاء المقطعات». «سلام بر آن جسدهای عریان مانده، سلام بر آن پیکرهای تغییر رنگ یافته، سلام بر آن خونهای جاری، سلام بر آن اعضای قطعه قطعه».(4)
دلها روانهی عاشورای خیبر و بدر گشتهاند و از سمت قبله بادی داغ، خاک سوختهی دژ را به سر و روی همراهان میپاشد و خاکم به دهان! انگار از بالای این تل، مسلم بن عوسجه را میبینی که با لبان تاول زده از تشنگی و با بدن چاک چاک، بر خاک شهادت زانو زده است و با اشارهی دست، سفارش قافلهسالار را به حبیب بن مظاهر میکند. جنبشی سهمگین از لشکر کفر آغاز شده است، تودهای عظیم از غبار برانگیخته شده است و تمامی کفر بر سپاه نور هجوم آورده است. هفتاد و دو ستاره – و بگو عالم لایتناهی – در طواف شمس وجود حسین بن علی(ع) است.
ظهر فرا رسیده است، خیمههای آل الله را آتش جهل و نفاق و هوس ِ کوفیان دربرگرفته است و امام عشق یاری میطلبد و ببین که دُردانههای حضرت روح الله، لبیک گویان به طلائیه آمدهاند و «احلی من العسل» گویان، به نماز شهادت ایستادهاند و بار امانت الهی را، بر زمین که نه، بل بر دوش ما گذاشتهاند؛ و وای بر ما از سنگینی امانتی که بر دوش خود احساس میکنیم! انگار ما را به سهراهی شهادت آوردهاند تا حجت بر ما تمام شود. ... اینجا سه راهی شهادت است و آن را سهراهی مرگ و سهراهی جهنّم نیز نامیدهاند و بعید است که در این اسمها رازی پنهان نباشد. ...
پاورقی: 1- این حسینیه بعدها در آتش سوخت که تأویلش ناگفتنی است. 2- «قال فبعزّتک لَاُغویَّنَّهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلصین.» (سوره صاد – آیه 83-82) یعنی: گفت به عزتت قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد مگر خاصان از بندگانت که دل از غیر بریدند. 3- سوره نور – آیه 37 (این بند به این دلیل قلمی شد که مرحوم خواهر رفیعی پیش از اینکه برای چند سوال نزد بنده بیایند، به حاج مجتبی شاکری گفته بودند که از امیر عباس چند سؤال دارم و استخاره هم گرفتهام ولی باز خجالت میکشم و شاکری به ایشان روحیه داده بود. مرحوم خواهر رفیعی آیه استخاره را همین اعلام کردند که ذکر شد.) 4- از زیارت ناحیه مقدسه.
معروف است که فوتبال ۹۰ دقیقه است. درسی که من از فوتبال میگیرم این است که تا پایان مبارزه، نمیتوان به خاطر جلو بودن از حریف مغرور گشت و – در صورت عقب بودن - نباید امید را از دست داد.
مهمترین مبارزهی بنی آدم در طول زندگی، جدال با شیطان است و این تقابل تا آخرین لحظهی عمر و تا آخرین نفس ادامه دارد. ممکن است در مقاطعی شیطان ضرباتی وارد کند، اما چاره این است که شخص توبه کند و خود را بازسازی و خودسازی نماید و به مبارزه ادامه دهد.
مبارزه با شیطان نسبت به مسابقهی فوتبال یک تفاوت اساسی دارد. در فوتبال اگر تیمی چند گل جلو باشد، برایش حاشیهی امنیت ایجاد خواهد شد و به ویژه در دقایق پایانی خیال اعضای تیم راحت خواهد بود؛ اما در جدال با شیطان، هر چقدر هم که آدمی پیش باشد، حاشیهی امنیتی وجود ندارد و ممکن است با یک لغزش، فرد به کلی سقوط کند و آخرتش را از کف بدهد و به اصطلاح ِ فوتبالیستها، نتیجه را واگذار نماید.
جناب سلمان فارسی (ره) روایت می کند: در روز آخر شعبان پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) خطبهاى در فضیلت ماه مبارک رمضان ایراد فرمودند و خطاب به ما چنین گفتند: «اى مردم! به راستى ماهی بزرگ و مبارک بر سرتان سایه افکنده است! ماهى که در آن شبى است که از هزار ماه بهتر است و خداوند روزهاش را واجب نموده و به پا داشتن عبادات در شب های آن را مستحب قرار داده است. کسى که در این ماه با نیت تقرب به خداوند، مستحبی را به جا آورد، مثل آن است که در دیگر ماه ها، واجبی را به انجام رسانده باشد. و این ماه، ماه صبر است و پاداش و ثواب صبر بهشت است. و ماه روزه، ماه برابرى است، و ماهى است که روزی مؤمن در آن زیاد مىگردد، و ماهى است که آغازش رحمت، وسطش آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم می باشد. این ماه براى مؤمن غنیمت و براى منافق خسران است.»
بازآفرینی روایتی از: مستدرک الوسائل به نقل از وقایع الایام، ص ۴۳۶.